همه چیز دربارۀ «اسطوره» و خاستگاه آن

به کار بردن واژه‌ «اسطوره» در ادبیات فارسی پیشینه چندانی ندارد و مربوط به چند دهه‌ اخیر می‌شود. پیش از آن برای بیان این مفهوم واژه «افسانه» را می‌آوردند. بعضی از لغت‌شناسان، اسطوره را واژه‌ای عربی می‌دانند که برآمده از «سَطَرَ» به معنای «نوشته» است. 

برخی دیگر، ریشه آن را عربی نمی‌دانند و بر این باورند که از دیگر زبان‌ها به زبان عربی راه پیدا کرده است. درواقع این مورخین بر آنند که اسطوره، وام‌واژه‌ای‌ است از «ایستوریا»ی یونانی. 

«مهرداد بهار» در کتاب «پژوهشی در اساطیر ایران»، اسطوره را معادل واژه‌ یونانی «میتوس» به‌ معنای داستانی وهم‌‌انگیز و خیالی در نظر گرفته است. «جلال‌الدین کزازی» نیز در کتاب «رؤیا، حماسه و اسطوره» نوشته که اسطوره همان ایستوریای یونانی و «استوری» انگلیسی است که در عربی به اسطوره تبدیل شده است. 

از ریشه‌یابی این واژه که بگذریم، در باب معنا و مفهوم آن نیز، تأویل و تفسیر بسیاری صورت گرفته است. با این ‌وجود، هنوز تعریف روشنی برای آن داده نشده است.

آیا می‌توان به طور دقیق گفت اسطوره چیست؟

اسطوره چیست؟

در چند دهه‌ اخیر، اندیشمندان، پژوهشگران زیادی برای ارائه‌ تعریفی درست و قابل استناد از اسطوره، ابعاد پیچیده و گسترده‌ آن را مورد بررسی و مطالعه قرار داده‌اند؛ اما با وجود تحقیقات و پژوهش‌های انجام‌شده، باز هم به دیدگاه مشترکی درباره آن دست نیافته‌اند.

به زبان ‌دیگر، تعریفی که هم مورد پذیرش اندیشمندان باشد و هم برای غیر‌متخصصان قابل فهم باشد، در دست نیست. به دلیل همین عدم قطعیت‌ها، اسطوره به مفهومی پیچیده بدل شده که قابلیت تفسیر و تحلیل در ابعاد گوناگون را دارد. 

مهرداد بهار، اسطوره را مجموعه‌ای از تأثیرات عوامل اجتماعی و طبیعی بر روان انسان می‌داند که هدف آن ایجاد تعادل بین انسان و روان پیچیده‌ اوست.

«ابوالقاسم اسماعیل‌پور» اسطوره را بیانی نمادین و تمثیلی از ساختارهای اجتماعی انسان‌های نخستین، قلمداد می‌کند. «جلال‌الدین کزازی» جهان‌بینی اسطوره‌ای را یک جهان‌بینی زنده، بیدار و پویا  می‌داند و کاربرد آن را در قلمرو پیچیده‌ ناخودآگاه ذهن، بسیار ژرف و عمیق می‌داند. 

«داریوش شایگان» اسطوره را نمادهایی می‌داند که راه رسیدن به حق را فراهم می‌کنند و «شاهرخ مسکوب» شناخت عمیق فرهنگ یک ملت را وابسته به اساطیر آن می‌داند و معتقد است که باید حقیقت تاریخی اسطوره را از انبوه حکایات و قصه‌های دیگر جدا کرد. 

تعریف اسطوره با در نظر گرفتن دیدگاه‌های گوناگون

با وجود دیدگاه‌های گوناگون و با وجود نداشتن دیدگاه مشترک در تبیین این مفهوم، می‌توان به پرسش «اسطوره چیست؟» این‌گونه پاسخ داد:

«اسطوره روایت یا جلوه‌ای نمادین است درباره‌ ایزدان، فرشتگان و موجودات فوق طبیعی که در زمانی ازلی و تاریخی مینوی زیسته‌اند و در تکوین گیتی نقش مهمی را ایفا نموده‌اند.»

برخی هم اسطوره را تاریخ گمشده‌ مردمان می‌دانند و برخی دیگر آن را برگرفته از ترس‌های انسان‌های نخستین از ناشناخته‌های دنیای پیرامون‌شان می‌دانند. 

علامه دهخدا در لغت‌نامه‌اش، اسطوره را سخنی پریشان و بیهوده معنا می‌کند.  چنین رویکرد منفی به اسطوره در آثار برخی شعرای پارسی‌گوی نیز دیده می‌شود. بنابراین، درباره موضوع اسطوره دو دیدگاه عمده داریم:

  • اسطوره داستان‌سرایی‌های عوامانه تلقی می‌شود.
  • اسطوره تاریخ مقدسی است که در آن انسان و جهان با یکدیگر در یگانگی محض هستند و بینشان چنان پیوند عمیقی برقرار است که گویی دو نام هستند برای یک وجود. 

در چنین دورانی، یگانگی انسان و جهان به‌گونه‌ای‌ است که هر یک از پدیده‌های جهان را به یکی از اندام‌های بدن انسان نسبت می‌دهند. در «بندهش» می‌خوانیم : « …تن مردمان بسان گیتی است؛ زیرا گیتی از آب سرشکی ساخته شده است… پوستشان چون آسمان، گوشتشان‌ چون زمین، استخوانشان چون کوه و …» 

در ادامه، نگاهی کوتاه  داریم به اندیشه‌های برخی از متفکران و اسطوره‌شناسان درباره‌ چیستی اسطوره.

old myth

گونه‌های اسطوره

به‌طورکلی اسطوره‌ها را می‌توان به دو دسته‌ عمده تقسیم کرد: 

۱- اسطوره‌هایی که به پیدایش و آفرینش جهان و ویژگی‌های خدایان، ایزدان، دیوان و …می‌پردازند. این اسطوره‌ها، «اسطوره‌ آفرینش» خوانده می‌شوند و باورها و اندیشه‌ آن ملت را بیان می‌کنند. 

۲- اسطوره‌هایی که به سرگذشت سیاسی و اجتماعی انسان، ماجرای جنگ‌ها، شاهان و حکومت‌ها، رویدادهای طبیعی و داستان‌های پهلوانی می‌پردازند. این اسطوره‌ها را «اسطوره‌ تاریخی» می‌نامند.

تعریف اسطوره از دیدگاه برخی اندیشمندان و روان‌شناسان

در میان اندیشمندان، «زیگموند فروید» دانشمندی بود که جنبه‌های روانشناسانه‌ اسطوره را مورد بررسی قرار داد. او بر این باور بود که پیوند ژرفی بین اسطوره و روانکاوی وجود دارد. 

فروید اسطوره را همچون دریچه‌ای گشوده‌شده بر آرزوها و ترس‌های سرکوب‌شده‌ انسان‌ها می‌دید. در ادامه دیدگاه‌های او «کارل یونگ» نیز مطالعات گسترده‌ای در باب اسطوره‌شناسی انجام داد و آن‌قدر در این حوزه پیشروی‌ کرد که روانکاوی را به زیرشاخه‌ای از اسطوره بدل کرد. 

یونگ اسطوره را در مفهوم کهن‌الگو به‌کارگرفت و از این جنبه به اسطوره‌شناسی پرداخت که کهن‌الگوها بخش اصلی ناخودآگاه جمعی ما را تشکیل می‌دهند. بنابراین اسطوره نه به جهان خارج که به دنیای درونی و ذهن انسان‌ها مربوط می‌شود. 

«جوزف کمبل» پدید آمدن اسطوره را نقطه‌‌عطفی در جهت تعدیل تناقضات زندگی انسان می‌دانست و او را موجود هبوط‌کرده‌ای می‌دید که از یگانگی به تضادهای دوگانه رسیده است. کمبل بزرگ‌ترین تضاد دوگانه‌ی بشر را تضاد زندگی و مرگ می‌دانست. البته رویکرد او نیز بیشتر روانشناختی بود و افزون بر روان آدمی، عوامل قدسی را هم در پدید آمدن اسطوره‌ها دخیل می‌دانست. 

«میرچا الیاده» که درواقع پدیدارشناس دینی بود، به نقش اسطوره در داستان آفرینش پرداخت و چگونگی پیدایش هستی را مهم‌ترین پرسش فلسفی انسان دانست. از نظر او، اسطوره واقعه‌ای است که در زمان ازلی رخ داده و گونه‌ای روایت مقدس شمرده می‌شود که تاریخ مینوی را بیان می‌کند.

به دلیل گستردگی موضوع و درازای کلام، فرصت پرداختن به دیگر دیدگاه‌ها و آرای فلاسفه و اندیشمندان نامدار جهان فراهم نیست. 

کارکرد اسطوره چیست؟

و اما کارکرد یا کاربرد اسطوره چیست؟ اصلاً چرا باید اسطوره بخوانیم؟ و این‌کار چه اهمیتی دارد؟ در کوتاه‌ترین حالت می‌توان این‌گونه به این پرسش پاسخ داد که اسطوره بازمانده‌ باورها، اعتقادات و مناسبات اجتماعی انسان‌ها در سال‌های بسیار گذشته است. 

دکتر «مهدی رضایی» در کتاب «آفرینش و مرگ در اساطیر» چنین نوشته است: 

  • اسطوره، اندیشه‌های انسان‌های پیشین را نشان می‌دهد. به ‌عبارت دیگر، اسطوره نقطه‌ آغاز اندیشیدن انسان است. 
  • اسطوره، نقش مهمی در پدید آمدن اجتماع‌های اولیه داشته و بیشتر  نوع حکومت یک ملت را توجیه می‌کند. 
  • به دنبال مطالعات و بررسی‌های دقیق یونگ، اسطوره رؤیای جمعی انسان‌ها است که در زمان‌های بسیار دور به آینده می‌اندیشیدند و باور داشتند که کار جهان در پایان به پیروزی نیکی بر بدی خواهد انجامید. 
  • اسطوره‌ها به پرسش‌های بی‌پاسخ بشر جواب می‌دهند. چرایی پدیده‌های طبیعی را توضیح می‌دهند و می‌کوشند ابهامات را برطرف کنند. این پاسخ‌ها اگرچه علمی و عقلانی نیستند؛ اما در جهت شناخت جهان پیرامون و توجه بیشتر به آن، ارزشمند و قابل تأمل هستند.
all about myth

سخن آخر

اسطوره‌ها نیرویی قلمداد می‌شوند که انسان را به‌ خواندن و بیشتر اندیشیدن در هستی سوق می‌دهند. از این منظر الیاده نیز اسطوره را یک شکل منسجم می‌داند که محور اصلی‌اش شناخت جهان و روایت داستان آفرینش است. الیاده حتی اساطیر کهن و بدوی‌تر را به دلیل دست‌نخوردگی و بکری برای مطالعه، ارزشمندتر می‌داند و لب سخن اینکه شناخت اساطیر کلیدی‌ است برای شناخت تمدن‌ها و ادیان گذشته که در مقالاتی دیگر به آن خواهم پرداخت.

اعظم مجد
"نویسنده و پژوهشگر ادبیات"

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *