
داستان کوتاه «نوروز سال بیست»
در این صفحه داستان کوتاه «نوروز سال بیست» از رضا جولایی را میخوانیم. با داستان گرد همراه باشید. زنم گفت: «بیا بریم توی این کافه، هم گرمه و هم دنجه،…
اینجا داستانهایی از نویسندگان باتجربه و نامآشنا، یا داستاننویسان خوشفکری که تازه آغاز به نوشتن کردهاند، منتشر میکنیم.
در این صفحه داستان کوتاه «نوروز سال بیست» از رضا جولایی را میخوانیم. با داستان گرد همراه باشید. زنم گفت: «بیا بریم توی این کافه، هم گرمه و هم دنجه،…
در این صفحه، داستان کوتاه «بید» از خلیل نیک پور را میخوانیم. با داستانگرد همراه باشید… دستهکلید را توی مشت گرفت کلیدی جدا کرد و توی قفل انداخت و با…
در این صفحه، داستان کوتاه «بین دو دور» از ناصر تقوایی را میخوانیم. با داستانگرد همراه باشید… کلاهم را تکاندم و رفتم تو. خلوت بود. مردی پشت پیشخوان نشستهبود، پشت…
در این صفحه، داستان کوتاه «هاوار» از مرجان جامی را میخوانیم. با داستانگرد همراه باشید… هیچکدام از ما خوشش نمیآید چند لکهخون روی شیشه ساعت مچیاش باشد. حالا اگر آنها…