داستان کوتاه «شیشهخرده»
اینجا داستان کوتاه «شیشهخرده» از دلارام میرزاآقا را میخوانیم… با داستانگرد همراه باشید. درست نمیداند چند ساعت است که جلوی ورودی متروی تربیتمدرس، چهارزانو روی زمین نشستهاست. آفتاب دارد غروب…
اینجا داستانهایی از نویسندگان باتجربه و نامآشنا، یا داستاننویسان خوشفکری که تازه آغاز به نوشتن کردهاند، منتشر میکنیم.
اینجا داستان کوتاه «شیشهخرده» از دلارام میرزاآقا را میخوانیم… با داستانگرد همراه باشید. درست نمیداند چند ساعت است که جلوی ورودی متروی تربیتمدرس، چهارزانو روی زمین نشستهاست. آفتاب دارد غروب…
در این صفحه داستان کوتاه «بوسه بر دستان ازراعیل» از فرحناز علیزاده را میخوانیم. با داستانگرد همراه باشید. درست نمیدانی چند ساعت است که زیر آوار ماندهای، اما شک نداری…
در این صفحه داستان کوتاه «گمشده» از ابوتراب خسروی را میخوانیم. با داستان گرد همراه باشید. رئیس واحد دست مامور اجرا را فشرد و او را به طرف پلهها هدایت…
در این صفحه داستان کوتاه «نوروز سال بیست» از رضا جولایی را میخوانیم. با داستان گرد همراه باشید. زنم گفت: «بیا بریم توی این کافه، هم گرمه و هم دنجه،…
در این صفحه، داستان کوتاه «بید» از خلیل نیک پور را میخوانیم. با داستانگرد همراه باشید… دستهکلید را توی مشت گرفت کلیدی جدا کرد و توی قفل انداخت و با…
در این صفحه، داستان کوتاه «بین دو دور» از ناصر تقوایی را میخوانیم. با داستانگرد همراه باشید… کلاهم را تکاندم و رفتم تو. خلوت بود. مردی پشت پیشخوان نشستهبود، پشت…
در این صفحه، داستان کوتاه «هاوار» از مرجان جامی را میخوانیم. با داستانگرد همراه باشید… هیچکدام از ما خوشش نمیآید چند لکهخون روی شیشه ساعت مچیاش باشد. حالا اگر آنها…