مختصری در معرفی دو رمان از فریدریش دورنمات

دربارهٔ دورنمات

«فریدریش دورنمات» بی‌شک نام‌آورترین و مطرح‌ترین نویسندهٔ کشور سوئیس است. همچنین در اهمیت او همین بس که دورنمات پس از «برشت»، مهم‌ترین نمایشنامه‌نویس صاحب‌نظر در قرن اخیر است و اکنون که دورهٔ نمایشنامه‌های تعلیمی و ارشادی برشت مدت‌هاست رو به افول نهاده، آثار دورنمات شهرت بیشتری می‌یابند.
البته دورنمات صرفاً نمایشنامه‌‌نویس نبود و حتی می‌توان گفت رمان‌های پلیسی او پرفروش‌تر نیز بوده‌اند. از دورنمات تاکنون چند نمایشنامه (به ترجمهٔ افراد گوناگونی از جمله «حمید سمندریان») و سه رمان پلیسی (به ترجمهٔ «محمود حسینی‌زاد» و «عزت‌الله فولادوند») در ایران منتشر شده‌ است.
بیشتر خوانندگان فارسی‌زبان گمان می‌برند دورنمات تنها همین سه رمان («قاضی و جلادش»، «قول» و «سوءظن») را نوشته‌ است، حال آنکه او صاحب دو رمان دیگر نیز به نام‌های «درّهٔ مغشوش» و «مردی یونانی در جستجوی زنی یونانی» به شمار می‌رود. ناگفته پیداست که در صورت چاپ دو رمان دیگر دورنمات، دسترسی جامعهٔ فارسی‌زبان به رمان‌های دورنمات کامل خواهد شد.
آنچه در پی می‌آید، معرفی کوتاه این دو رمان است؛ به امید تشویق ناشران و مترجمان ایرانی برای ترجمه و نشر این دو اثر.

 

دربارهٔ دو رمان از دورنمات

الف) درّهٔ مغشوش (Durcheinandertal)

این رمان صدوچهل‌صفحه‌ای جزو آثار جدیدتر دورنمات شمرده می‌شود (چاپ دوم در انتشارات دیوژن، ۱۹۹۸) و ارزش ادبی آن شایان توجه است.

چکیدهٔ داستان از این قرار است: «موزِس مِلکر» که خود بی‌نهایت توانگر است،‌ نظریه‌ای الهیات‌شناسانه دربارهٔ فقر ارائه می‌دهد. او می‌خواهد ثروتمندان را از شرّ دیو کریه پول خلاصی دهد تا در رحمت الهی سهیم شوند. سندیکایی از گانگسترها از این فکر استقبال می‌کند و در Durcheinandertal ‍[درّهٔ مغشوش] واقع در سوئیس، به تبلیغ دربارهٔ هتلی که محلی استراحت و درمان میلیونرهاست می‌پردازد، و اما در ظاهر آن را به شکل خانه‌ای برای فقرا درمی‌آورد…

زوددویچه دربارهٔ این رمان می‌نویسد:

«کتاب دورنمات تار و پود متراکمی دارد و هنر روایت این استاد بزرگ را در نقطهٔ اوجش به نمایش می‌گذارد. این رمان در مقام طنزی اجتماعی که سراسر کنایه است و در مقام گروتسک با عناصری خشن از داستان‌های راهزنی، وارد تاریخ ادبیات خواهد شد.»

راینیشر مرکور دربارهٔ این کتاب ابراز می‌دارد:

«رمانی به‌غایت جدل‌برانگیز که بحث‌هایی پرتناقض را دامن می‌زند. کتابی که خواندنش برای دارندگان اندیشه‌های مستقل و همهٔ کسانی که می‌خواهند این‌گونه باشند، واجب است.»

نوی تسورشر تسایتونگ نیز اعلام می‌کند:

«این کتاب، اثری هنری و الهیات‌شناختی است که در تألیف آن دقت و تلاش فراوان به کار رفته‌ است.»

در استراحتگاهی که ذکرش رفت، فردی که خود را قدیس می‌خواند – استراحتگاه در اختیار گانگسترهای تحت‌تعقیب است – در مقام درمانگر روح برای متمولان ظاهر می‌شود. ثروتمندان در تعطیلات، در این آسایشگاه نقش افراد فقیر را بازی می‌کنند تا وجدانشان آسوده شود و ملکوت خدا را دریابند. گانگسترها، واعظان و ساکنان روستا با هم وارد جدال می‌شوند. هم‌زمان مبارزه‌ای پیگیر نیز میان استاد اعظم و رقیب او درمی‌گیرد. تا پایان رمان معلوم نمی‌شود که این استاد، رئیس جنایتکاران است یا مرد خدا یا احتمالاً هر دو.

اسم رمان «درّهٔ مغشوش» آگاهانه برگزیده شده، زیرا به‌دنبال تبدیل آسایشگاه به محل سکونت فقرا (در حالی که همهٔ این‌ها ظاهری فریبنده بیش نیست)،‌ آن دره به‌راستی دچار اغتشاش می‌شود، زیرا دیگر هیچ‌کس خوب و بد را از هم تشخیص نمی‌دهد. در نهایت، شر در این دره مغلوب می‌شود و مردم ساکن آن به زندگی عادی خود برمی‌گردند.

این رمان نقدی است بر جامعهٔ فاسد، قوّهٔ قضاییهٔ اختلاس‌کننده، وکلای خریداری‌شده، سیاستمداران فاسد و پلیس جبون و نالایق؛ جامعه‌ای که در آن عقل سلیم بشری و اصول عدالت‌پروری نقشی ایفا نمی‌کنند.
سبک دورنمات در این رمان، به‌کارگیری عبارات خشک، کوتاه، گزارش‌گونه، خلاصه‌شده و فشرده با التقاطی از متن و دیالوگ است.


ب) مردی یونانی در جستجوی زنی یونانی (Grieche sucht Griechin)

این رمان اثری است در صد و پنجاه و پنج صفحه که نخستین بار در ۱۹۵۵ منتشر شد (چاپ دهم در انتشارات دیوژن، ۱۹۹۹) و از دید منتقدان دارای موضوعی تازه و انسجام کافی شمرده می‌شود.

نشریهٔ آبزرور دربارهٔ این رمان نوشته‌ است:

«رمان‌های دورنمات با طنز تلخ، شور و حرارت و منحصربه‌فرد بودن‌شان، رنگ‌وبوی سیمنونِ آلمانی را دارند. “مردی یونانی در جستجوی زنی یونانی” نمونه‌ای بارز از سبک روایی خطی اوست، اما حال‌وهوای رمان برای نخستین بار با وحشت توأم نیست و حکایت بیشتر به افسانه‌ای اسطوره‌گرا می‌ماند تا تریلری ادبی.»

«آرنولف آرشیوکاس»، دستیار معاون حسابدار در بخشی بی‌اهمیت از یک شرکت بزرگ، مردی است که همهٔ ویژگی‌های آدمی خوشبخت را دارد؛ هم فربه است و هم زشت، هم ساده‌لوح و هم قانع!
روزی آرنولف، این انسان ساده و سالم که از تنهایی به تنگ آمده‌ است، در روزنامه یک آگهی ازدواج می‌دهد. متن این آگهی کوتاه و گویاست:

مردی یونانی در جستجوی زنی یونانی است.

و معجزه رخ می‌دهد: این مرد مجرد و فربه با جذاب‌ترین زنی آشنا می‌شود که فقط می‌توان در رویاها دید. او زیبا و بسیار ثروتمند است و قلب رئوفی هم دارد. این زن فقط یک ایراد دارد: او زنی بدکاره است که همهٔ شهر جز آرنولف او را می‌شناسند.

این زن بر آن است تا پیشهٔ خود را رها کند و تشکیل خانواده دهد. برای این کار، همهٔ دوستان بانفوذ این زن – که از مقامات هستند – او را در اجرای نقشه‌اش کمک می‌کنند. آنان این حسابدار بی‌اعتبار را به ریاست یک مؤسسهٔ بین‌المللی برمی‌گزینند. اما طولی نمی‌کشد که قهرمان ساده‌دل داستان از گذشتهٔ نامزد خود و علت پیشرفت سریعش آگاه می‌شود. او موقعیت جدید را تاب نمی‌آورد و جهان‌بینی‌اش درهم می‌شکند.

در این رمان، دورنمات پرده از جامعهٔ فاسد و فریب‌های آن برمی‌دارد. هر عبارت از این رمان نشان می‌دهد که چرا دورنمات را استاد مهلک کمدی می‌نامند.
او در این رمان، زندگی انسانی ناچیز و جزء را نشان می‌دهد که در عرض تنها یک روز، نامش بر سر زبان‌ها می‌افتد و سپس رو به افول می‌نهد.

رضا نجفی
"مترجم، منتقد و نویسنده"

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *