یادداشتی کوتاه بر کتاب رمانتیسم
- رضا نجفی
- نقد
«در کوهساران نزدیکترین راه، از ستیغی به ستیغی دیگر است، اما از برای آن، تو را پاهایی بس بلند باید!» (فردریش نیچه)
نزدیک به یک دهه پیش در ایران انتشارات «شیرازه» مجموعهای مصور منتشر میکرد که «قدم اول» نام داشت. چند سالی است که از بازار چاپ و نشر ایران دورم و نمیدانم این مجموعه هنوز هم منتشر میشود یا نه! اما بههرحال، حتی همان زمان هم پی بردم برخی جلدهای این مجموعه متنهایی بود به همراه نقاشیهایی کاریکاتورگونه همچون کتابهای کمیکاستریپ. بر خلاف ظاهر و عنوان فریبنده «قدم اول»، این مجموعه بههیچوجه کتابهایی طنزآمیز برای نوآموزان و به زبانی ساده نیستند. گرچه گاهی یکیدرمیان کتابهای این مجموعه ساده و آسانند اما جلدهای دیگرش همچنان دشوار و سنگینند. از این رو شاید این انتقاد بر این مجموعه وارد باشد که ما با مجموعهای یکدست روبهرو نیستیم. برخی کتابهای این مجموعه بهراستی گامی آغازینند برای نوآموزان و مخاطبان غیرحرفهای، برای شناخت یک شخصیت اندیشمند یا مقولهای نظری. اما برخی دیگر با وجود کاریکاتورهای بچگانهشان متونی دارند بسیار جدی و فنی و در خور مخاطبی حرفهای. با همه اینها و با وجود اینکه این نکته را میدانستم از خواندن کتاب «رمانتیسم» این مجموعه بهراستی شگفتزده شدم.
حقیقت آن است که این کتاب را با آنکه در سال انتشارش، ۱۳۸۳، خریدم اما ده سال بعد خواندمش. اما چرا این همه سال دیرکرد؟ راستش فروتنی پیشه کنم و تن به اعترافی بسپارم… من این کتاب را جدی نگرفته بودم. عنوان «قدم اول» بر تارک کتاب و نقاشیهای بچگانهاش مرا بر آن داشته بود که چنین کتابی چیز دندانگیری برای منی که گمان میکردم کارشناس چنین مبحثی هستم، ندارد. حتی این کتاب را به نیت تکمیل آرشیو خود خریده بودم تا مطالعه آن. سالها بود که مکتبهای ادبی تدریس میکردم و در این مکتبها بیش از همه بر مبحث رمانتیسیسم آگاهی داشتم. همه منابع زبان فارسی از کتاب تا مقاله را خوانده بودم و حرفی نبود که از پژوهندگان فارسیزبان در اینباره نشنیده باشم. پیش خودمان بماند که غره به این بودم که دانش من در این مقوله تا اینجا فراتر و ژرفتر از هر کسی است که به زبان فارسی در این باره قلم زده است.
افزون بر این متون و منابع ادبیات آلمانی بسیاری را که سرچشمه این مکتب بود با دقت کاویده بودم و شناختم درباره رمانتیسیسم به خاطر حوزه تخصصیام، ادبیات آلمانی، بیش از کسانی بود که در حوزه ادبیات زبانهای دیگر کارشناس هستند. و باز چه پنهان که حتی به هنگام خواندن کتاب ارزشمند «آیزایا برلین»، «ریشههای رمانتیسیسم»، لذتم بیشتر برای این بود که من هم به یافتههای او رسیده بودم.
پس با این اوصاف شک داشتم یک کتاب مصور با نقاشیهای بچگانه چیزی بر دانش من درباره رمانتیسیسم بیفزاید. بهویژه آنکه املای درست این جنبش را هم به غلط رمانتیسم نوشته بودند. اما خواندن این کتاب درسی از فروتنی به من داد و اینکه هر چه بدانی باز هم نادانی!
یاوه نیست اگر بگویم در این کتاب کوچک کمیک نکاتی یافتم که در کتاب مستطاب «سر آیزایا برلین» نیافته بودم؛ نکاتی بس فنی که شگفت است در اثری با این شکل و شمایل ظاهر شود. با اینحال، انتقادم بر این مجموعه کماکان پابرجاست؛ اثری اینقدر فنی و تخصصی هیچ همخوانیای با ادعای عنوان کتاب یعنی «قدم اول» و آن طرحهای کمیکاستریپیاش ندارد.
در اینجا به چند نکته فنی اشاره میکنم که به گمانم در بحث مکتب رمانتیسیسم بسیار مهم هستند و تاکنون نادیده گرفته شدهاند:
– در بیشتر منابع، رمانتیسیسم بهویژه رمانتیسیسم آلمانی را دشمن نخست جنبش روشنگری دانستهاند. چیزی که نادیده مانده ریشههای مشترک و همانندیهای این دو جنبش هستند. رمانتیسیسم فرزند جنبش روشنگری است، گرچه گاهی همچون فرزندی ناخلف ظاهر میشود. اما مهم دیدن اشتراکهای این دو جنبش است.
– تاکنون جنبش روشنگری به این متهم بوده که احساسات و غرایز یا به گفته امروزیها جنبههای ناخودآگاه وجود را نادیده میگیرد یا آنها را خوار میشمارد. آیا بهراستی چنین بوده؟ نه همیشه! برخی روشنگران این جنبش، ولتر و روسو، جایگاه برجستهای به احساسات دادهاند، چه در جنبه شخصی و چه سیاسی!
– انقلاب فرانسه محصول مشترک جنبش روشنگری و رمانتیسیسم بوده، ریشهها از روشنگری مایه گرفتهاند و پایان کار که به حکومت «روبسپیر» انجامید دستاورد چیرگی رمانتیسیسم بود.
– چرا انقلاب آمریکا موفق بود و انقلاب فرانسه و روسیه به ناکامی کشید؟ انقلاب آمریکا بیشتر تحتتأثیر جنبش روشنگری بود و طبقه متوسط به راهش انداخته بودند و انقلاب فرانسه و روسیه بیشتر تخحتتأثیر باورهای رمانتیک و از سوی طبقه فرودست جامعه بود.
– همانندیهای نئوکلاسیسم و رمانتیسیسم: سبب شیفتگی رمانتیکها به شکسپیر!
– توضیح این تناقض ظاهری که چرا بیشتر رمانتیکهای آلمانی شیفته فرهنگ یونان باستان بودند، هولدرلین، نووالیس، گوته، شیلر، وینکلمان و …، حال آنکه رمانتیکها میباید دشمنان کلاسیکها باشند؟
– رابطه تناقضآلود رمانتیکها با مذهب کاتولیک و پروتستان. چرا با اینکه پروتستانیسم مذهبی کموبیش زمینیتر است و از دل آن سرمایهداری زاده شده (بنگرید به نگرههای ماکس وبر)، یکی از ریشههای رمانتیسیسم است؟ فردگرایی رمانتیکها و همسویی آن با فردگرایی مذهب پروتستانیسم در برابر اقتدارگرایی، سنتگرایی و مرادگرایی کاتولیسیسم!
– تأثیر طبیعت و جغرافیا بر رمانتیسیسم و مکتب رقیب؛ بحث جنوبی بودن کلاسیسم و شمالی بودن رومانتیسیسم، حتی تأثیر چشمانداز کوههای آلپ بر رمانتیکها یا طبیعت ایتالیا بر کلاسیکها!
– تاکنون رمانتیسیسم را بیمارگونه و مالیخولیایی و افسرده دانستهاند اما سرود شادی شیلر چه؟ سمفونی نه بتهوون چه؟ رمانتیکها همواره افسردهحال نبودهاند.
– رمانتیسیسم در آغاز جنبشی فردگرایانه بود، اما چه شد که در آلمان رمانتیکهای فردگرا به دام قومگرایی و سپس ملیگرایی و آنگاه نازیسم فروغلتیدند؟ (تفاوت رمانتیسیسم آلمانی با رمانتیسیسم انگلیسی)
– رمانتسیسم در این روزگار بدل به دشنامی علیه خیالبافان شده است، اما آیا بسیاری از رقبای این نگره، مانند مارکسیستها در هسته اندیشه خود نگرشی رمانتیک ندارند؟
– به رغم پندار همه مبنی بر نخنما بودن و کهنگی رمانتیسیسم، جنبههای پستمدرن این مکتب و دهها تأمل دیگر در این کتاب هست که ممکن است شگفتی شما را برانگیزد.

با درود و سپاس فراوان آقای نجفی گرامی، مانند همیشه از شیوه، نثر، قلم توانا و البته بیش از همه از دانش شما بهره مند شدم و یاد گرفتم.
سلامت و شاد باشید