زمانی که هنر قاتل هنر میشود!
- مهدیه کوهیکار
- ادبیات داستانی, مقاله
به باور نیچه آنچه هنگام هجوم تردید، به فرد عملگرا کمک میکند تاریخ یادآورانه است، زیرا تصویری که از گذشتگان ارائه میدهد فرد عملگرا را برای ادامهی راه مصمم میکند. در این تصویر، تاریخ پرده از چهرهی گذشتگانی برمیدارد که به خواستههایشان رسیدهاند. بااینهمه آنچه واضح است این است که همهی گذشته به این شکل نبوده و کم نبودند افرادی که به خواستههایشان نرسیدهاند. حال این سؤال مطرح میشود که برای رسیدن به یک فرم کلی کدام بخش از گذشته را باید در نظر داشت و کدام بخش را باید کنار گذاشت؟
نیچه در اینجا اشارهای دارد به فیثاغورثیان و این باور آنان که هنگام یکشکل شدن صورت فلکی اجرام، همهچیز، حتی کوچکترین اتفاقات، تکرار میشوند. نیچه به تمسخر این موضوع را محتمل میداند، اما به شرط آنکه ستارهشناسان یک بار دیگر طالعبین شوند. بنابراین ازآنجاکه تاریخ یادآورانه امکان استفاده از این موضوع را بهطور کامل ندارد، پس با تخمین سروکار دارد، زیرا همواره در جهان رخدادهای تازهای رخ میدهند که در گذشته وجود نداشتهاند و میتوان گفت که تاریخ یادآورانه جز با عمومیت سروکار ندارد.
این نوع از تاریخ تفاوتها را مشابه و بهصورت معلول در خود نشان میدهد، یعنی اتفاقات را معلول تعدادی از علل میداند، اما درحقیقت برای این معلولهای در خود هیچ علل مکفیای نمیتوان در نظر گرفت، زیرا این چیدمان آنهاست که این باور را شکل میدهد که قرار است رخدادی خاص در نتیجهی اتفاقاتی خاص به وقوع بپیوندد و ازآنجاکه این ارتباط هیچ مبنا و مایهی عقلانی ندارد، نیچه آن را معلول در خود میداند. بهعنوان نمونه بسیاری از مراسم و آدابورسوم حکم معلول در خود را دارند. این مناسبات قرنها تقدیسشدهاند و فاقد هرگونه ارتباط علی و معلولی هستند و با نگاهی فاقد تعصب میتوان اقرار کرد که مراسم موردنظر آن اتفاق گذشته نیست، بلکه واقعیتی بزرککرده است.
طبیعی است که با رواج این دیدگاه، تاریخ یادآورانه است بر دو نوع تاریخ دیگر، یعنی تاریخ دیرینهشناسانه و تاریخ نقادانه، مسلط میگردد. در این صورت گذشته نیز آسیب میبیند، زیرا واقعیتی که نمایش داده میشود نهتنها واقعیتهای دیگر را در معرض بیتوجهی و بیاعتنایی قرار میدهد، بلکه خود نیز واقعیتی غیرواقعی است.
در این شکل با تعداد اندکی از شخصیتهای مرئی روبهرو میشویم، شخصیتهایی که دارای چیزی غیرطبیعی در وجودشان هستند و بهواسطهی آن از دیگر انسانها متفاوت بهنظر میرسند. جز این، در تاریخ یادآورانه با تمثیلهایی روبهرو میگردیم که هدفی جز فریب و اغوای ما ندارند. درنتیجهی حضور این شخصیتهای مرئی و تمثیلهای اغواگر است که تعصب شکل خواهد گرفت و جنگ و قتل و غارت رخ خواهد داد، زیرا اساساً کار این نوع تاریخ چیزی جز فریبکاری نیست و خواستی جز از بین بردن زمان حال ندارد، گرچه گذشته را نیز دچار آسیب میکند.
نیچه در اینجا موضوع تاریخ یادآورانه را با موضوع هنر پیوند میزند. او میگوید رویارویی افرادی که به سلاح تاریخ یادآورانه مسلح شدهاند را با یک هنرمند تصور کنید. در این مرحله تاریخ یادآورانه نقشی جز دشمن هنرمند ندارد، زیرا این توانایی را دارد تا ازطریق تعیین سلیقه، افراد آگاه، آموزگار، زندگیبخش و کمککننده را از بین ببرد. تاریخ یاد آورانه سلیقهی مناسب را بهزعم خود شکل میدهد و چون هنرمند خلاق امکان قرارگیری با آن را در یک سطح ندارد، پس بهناچار تنها نقش نظارهگر را برمیگزیند و از این طریق دچار وضعیت بسیار نامساعدی خواهد شد، درست مانند سیاستمدار باهوشی که قابلیت نجات یک ملت را دارد، اما در بازار مشغول دادوستد است و درعوض آنکه از علم سیاست بیخبر است بر مسند قدرت نشستهاست.
پس میتوان گفت که هنر در شکل هنر یادآورانه، هنری است دارای تعریفی مشخص که در همهی دورهها معلول خاصی تولید کردهاست، یعنی درست آنچه فرد خلاق در تقابل با آن است و مسلم است که امکان کنار آمدن با آن را ندارد.
بنابر این دیدگاه نیچه میتوان به دو نوع هنر اشاره کرد:
اولی هنر امروزی که هنوز تبدیل به هنر یادآورانه نشده، زیرا که به گذشته تعلق ندارد و از چهارچوبها و قوالب پیروی نمیکند و دوم، هنر یادآورانه که دارای تعریفی مشخص است و در تمامی دورهها تکرار شده و میشود.
ازآنجاکه هنرمند یادآورانه، کار هنرمند امروزی را غیرضروری، فاقد جذابیت، فاقد مرجع و بدون ارتباط با گذشته میداند، پس آن را بیارزش قلمداد میکند و همینجاست که هنر قاتل هنر میگردد.
اما علت مخالفت هنرمند یادآورانه با هنر امروزی چیست؟
پاسخ اینکه هنر یادآورانه علاقهمند به تکرار و شکوه گذشتهاست و هیچگونه تمایلی به دیدن یک عظمت تازه ندارد، زیرا با سر برآوردن یک عظمت تازه، هنر یادآورانه به دست فراموشی سپرده خواهد شد. نیچه در اینجا تاریخ یادآورانه را لباسی میداند که با آن، نفرت از بزرگی و قدرت عصر حاضر پوشانده میشود و دلیلی میگردد برای ستایشهای اغراقآمیز گذشته و عظمت آن، چیزی شبیه دفن زندگان بهدست مردگان.
